Web Analytics Made Easy - Statcounter

ایسنا/خوزستان کتاب «جریده فریده» (گزیده‌ای از روزنامه «شکوفه» دومین روزنامه زنان در ایران) به‌ کوشش زهره ترابی روانه بازار نشر شده است.

به گزارش ایسنا، کتاب «جریده فریده» گزیده‌ای است از مطالب منتشر شده در روزنامه «شکوفه» که دومین روزنامه مختص زنان در تاریخ مطبوعات ایران است.

روزنامه «شکوفه» نشریه‌ای بود که بین سال‌های ۱۲۹۱ تا ۱۲۹۵ خورشیدی به ‌صاحب ‌امتیازی و مدیر مسؤولی مریم عمید، ملقب به مزین‌السلطنه، به ‌صورت دوهفته‌نامه در ایران به چاپ رسید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در کتاب «جریده فریده» که به ‌کوشش زهره ترابی گردآوری شده بخشی از مطالب منتشر شده در شماره‌های مختلف این روزنامه را می‌خوانید.

کتاب «جریده فریده» کتابی است که ما را به ‌طور بی‌واسطه با بخشی کمتر شناخته ‌شده از تاریخ مطبوعات ایران که مختص روزنامه‌نگاری زنان است آشنا می‌کند و تصویری از پیشینه روزنامه‌نگاری زنان در ایران را به دست می‌دهد.

کتاب «جریده فریده»، چنانکه در مقدمه زهره ترابی بر این کتاب توضیح داده شده کتابی است که علاوه بر روزنامه‌نگاران و علاقه‌مندان به مطبوعات همه کسانی را که در حوزه‌های جامعه‌شناسی و علوم ارتباطات و تاریخ، کار و پژوهش می‌کنند و نیز فعالان حقوق زنان و آن‌هایی را که علاقه‌مند به تاریخ فعالیت‌های اجتماعی زنان و دانستن سیر پیشرفت آزادی‌های زنان ایران از دوران مشروطه به بعد هستند به کار می‌آید.

در کتاب «جریده فریده» تصویری از مطالبات اجتماعی و دغدغه‌ها و مسایل زنان در اواخر عصر قاجار به دست می‌آوریم و نیز با رویکرد زنان ترقی‌خواه آن دوره به حقوق زنان آشنا می‌شویم.

«جریده فریده» همچنین منبعی مهم برای مطالعات ادبی است و شمه‌ای از نثر ساده و روزنامه‌ای اواخر دوره قاجار را به دست می‌دهد.

زهره ترابی متولد سال ۱۳۶۹ نویسنده و ویراستار است. پیشتر از او کتاب «چادر کردیم رفتیم تماشا» (سفرنامه عالیه خانم شیرازی) در نشر اطراف منتشر شده و تاکنون به چاپ سیزدهم رسیده است.

مریم عمید سمنانی ملقب به مزین‌السلطنه

مطالب کتاب «جریده فریده» برحسب موضوع در هفت بخش تنظیم شده‌اند. بخش‌های هفت‌گانه «جریده فریده» عبارتند از: «سوادآموزی زنان»، «حفظ‌الصحه خواتین»، «در تربیت دوشیزگان»، «درباره خانم‌های اروپ و ممالک متمدنه»، «وطن‌دوستی و وطن‌خواهی»، «راپورت مدارس نسوان» و «مکتوبات وارده».

«جریده فریده» همچنین با مقدمه‌ای از زهره ترابی، گردآورنده کتاب، همراه است که در آن معرفی‌ای از روزنامه «شکوفه» و مریم عمید (مزین‌السلطنه) که بنیانگذار و صاحب ‌امتیاز و مدیر مسؤول آن روزنامه بوده آمده است. بعد از این مقدمه یادداشتی از خود مریم عمید آمده که برگرفته از اولین شماره روزنامه «شکوفه» است.

روزنامه «شکوفه» اولین نشریه زنان در ایران است که در آن از کاریکاتور نیز برای طرح نقدهای اجتماعی استفاده شده است. در کتاب «جریده فریده» بعضی کاریکاتورهای این روزنامه هم آمده است.

مطالب روزنامه «شکوفه» نثر و زبانی ساده دارند و به‌ راحتی برای مخاطب امروزی هم قابل درک‌اند. با این حال، با توجه به زمان انتشار این نشریه، طبعا اصطلاحات و واژگانی هم در نوشته‌های این روزنامه به کار رفته که امروزه دیگر متداول نیستند و ممکن است مخاطبان امروزی معنای آن‌ها را ندانند. برای رفع این مشکل، در کتاب «جریده فریده» واژه‌نامه‌ای آمده که در آن معنای لغات و اصطلاحات دشوار و نامتداول در زمانه ما آمده است.

کتاب‌هایی از نوع «جریده فریده» نه فقط به‌ لحاظ مطالعات تاریخی و اجتماعی که به ‌لحاظ کمک به گسترش دایره واژگان مخاطبان نیز مفید هستند و به‌ ویژه به کار کسانی که کارشان نوشتن است می‌آیند. در مطالب کتاب «جریده فریده» با نثر و زبانی مواجه‌ایم که در عین سادگی، نشان از تسلط نویسندگان مطالب بر ادبیات کلاسیک و متون کهن فارسی دارد.

«جریده فریده» مطالبی متنوع درباره مطالبات اجتماعی زنان اواخر عصر قاجار را پیش روی مخاطبان امروز می‌گذارد. در این کتاب همچنین از خلال مطالب و یادداشت‌هایی که از روزنامه «شکوفه» انتخاب شده با سبک زندگی زنان در دوران قاجار آشنا می‌شویم و همچنین درمی‌یابیم که زنان روشنفکر آن روزگار چه نگاهی به مقوله پیشرفت و ترقی داشته‌اند و چقدر از اوضاع زنان در غرب مطلع بوده‌اند.

در یکی از مطالب کتاب «جریده فریده» می‌خوانید:

«هر گاه به صفحه روزگار به قهقرا برگردیم همانا خواهیم دید که در این جهان زنانی بوده‌اند که در زیر مقنعه کله‌داری‌ها کرده، در فهم حقایق اجتهاد فرموده، لشکر شکسته‌اند و کشور گرفته‌اند. صد کار کرده‌اند و صد راه رفته‌اند. در علم و دانش معلمه دهر بوده‌ و در هر علمی و فنی با بینش چه سلطنت‌ها که کرده‌اند و چه حکم‌ها که فرموده‌اند. چه ملکه‌ها که بر سریر سلطنت تکیه فرموده و فرمانفرمایی نموده و امورات مملکت را در نهایت عدل و نَصَف پیش برده و مردان روزگار را در تحت اطاعت خویش درآورده تا بر همه ‌کس واضح شود که خداوند علیِ اعلی در آفرینش بخل نفرموده، مرد و زن را در قوای ظاهری و باطنی یکسان خلق کرده و در هر دو صنف گوهر گران‌بها که عقل باشد به ودیعه گذارده و هر دو صنف را قابل ترقی و تحصیل علوم و صنایع فرموده. پس ای خانم‌های محترمه چشم باز کنید. حواس ظاهره و باطنه خودتان را جمع فرمایید و سخنان و اقوال بعضی از عوام را دور اندازید که عقیده دارند که زن‌ها نباید علم و خط و سواد داشته باشند. این حرف‌ها شنیدنی و گوش‌دادنی نیست و بدون تامل و تحقیق است. این‌ها یعنی چه؟ پیغمبر اکرم فرموده که تحصیل علم فریضه هر مسلم و مسلمه است.

هر گاه به‌دقت تصور بفرمایید منافع علم بسیار است. در این مقام نیستم، همین‌ قدر عرض می‌کنم علم است که ما را با عفت می‌کند، علم است که ماها را باشرافت می‌نماید. علم است که ماها را از فقر و پریشانی نجات می‌دهد. علم است که ما را از چاه جهل خارج کرده به جاه دانش و معرفت می‌رساند. علم است که ماها را خوشبخت و محبوب شوهران می‌نماید. علم است که ما را قابل خانه‌داری و بچه‌داری و تربیت نوباوگان می‌نماید. علم است که اخلاق پست و رذیله را از ما دور می‌کند و ما را متصف می‌نماید به آداب تربیت و وضع معاشرت و نجابت و شرافت و به ما نشان می‌دهد راه حق و باطل را و می‌رساند ما را به زندگی ابدی. اگر ما زن‌ها حس داشته باشیم نباید بگذاریم آنی دخترهامان از تحصیل علم و هنر کوتاهی کنند. به هر شکلی و هر زحمتی که هست اسباب تحصیل آن‌ها را باید فراهم کنیم و نگذاریم که اولادهای ما مثل خودمان بی‌علم بار بیایند.»

کتاب «جریده فریده» را نشر اطراف در ۲۴۰ صفحه و با قیمت ۷۲۷,۵۰۰ ریال منتشر کرده است.

مریم عمید سمنانی، ملقب به مزین‌السلطنه، روزنامه‌نگار و مترجم ایرانی و از زنان روشنفکر و پیشرو عصر قاجار است. او دختر میرزا ابراهیم عمیدالسلطنه، پزشک قشون ناصرالدین‌شاه، بود. تحصیلات ابتدایی را نزد پدرش آموخت و بعد به آموختن زبان فرانسه و عکاسی پرداخت. مریم عمید، علاوه بر تاسیس روزنامه «شکوفه»، در سال ۱۲۹۱ خورشیدی مدرسه‌ای دخترانه به نام «مزینیه» تاسیس کرد. او به ‌منظور ترویج و تشویق تحصیل دختران، در مدرسه مزینیه به‌ازای ۲ دانش‌آموز که شهریه پرداخت می‌کردند، یک دانش‌آموز را رایگان ثبت نام می‌کرد و با والدین و خانواده‌های دانش‌آموزان هم توافق می‌کرد که تا پایان سال تحصیلی دانش‌آموزان را از مدرسه بیرون نیاورند. مریم عمید کتاب‌هایی را هم از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کرده است.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری استانی شهرستانها کتاب روزنامه نگاری استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی فرهنگی و هنری استانی ورزشی استانی شهرستانها استانی سیاسی اخبار اجتماعی خوزستان خراسان شمالی استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی فرهنگی و هنری استانی ورزشی مزین السلطنه علم است که ما مریم عمید

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۹۰۷۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

احسان طبری؛ تئوریسین برجسته چگونه از مارکسیسم برگشت و «خدمت‌گزار بزرگ نظام اسلامی» شد

 عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 35 سال قبل در 9 اردیبهشت 1368 خورشیدی یکی از بحث‌انگیزترین شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران درگذشت: احسان طبری، تئوریسین برجستۀ حزب توده و مهم ترین نظریه‌پرداز مارکسیسم در ایران که در زندان جمهوری اسلامی از مارکسیسم برید و دربارۀ اسلام نوشت. حتی پس از آزادی از زندان.

    چون فضای سیاسی متأثر از برکناری آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری بود و بعد هم بیماری امام خمینی و سپس درگذشت ایشان و موضوع جانشینی و چندان مجال پرداختن به طبری فراهم نیامد حال آن که اگر این اتفاق چندی بعدتر رخ می‌داد درباره او بسیار بیشتر گفته و نوشته می‌شد. هر چند در آن زمان برخی مجلات روشن‌فکری از یاد او فرونکاستند زیرا  تنها وجه سیاسی نداشت.

    برخی از هم حزبی های او اعلام ترک مارکسیسم و ترجیح و گرویدن به اسلام را ناشی از این می‌دانند که اهل مقاومت نبود و بعضی هم به این سبب که همین که ایران از متحد آمریکا به دشمن آن بدل شده بود ولو با اسلامیت انقلاب 57 که نسبتی با ماتریالیسم و مارکسیسم نداشت برای او مطلوب بود و اسلام انقلابی را از این منظر پذیرفت. کما این که وقتی هنوز مارکسیست بودند ابایی نداشتند در انتحابات خبرگان قانون اساسی از حجت‌الاسلام یونس موسوی در کرمانشاه حمایت و تصریح کنند: کمیته مرکزی حزب تودۀ ایران ضمنا اعلام می‌دارد: در هر نقطه‌ای که آیت‌الله صادق خلخالی نامزد باشند به ایشان رأی خواهند داد. (9 مرداد 1358، هفته نامۀ مردم)
 
    دکتر انور خامه‌ای از گروه 53 نفر (اولین تشکل مروج کمونیسم در ایران در زمان رضاشاه) درباره طبری گفته بود: «او  آدمی بی‌کینه بود ولی مهم‌ترین صفت او این بود که قدرت مقاومت او کم بود. چندان که در جوانی و بعد از دستگیری با دیگر اعضای ۵۳ نفر در همان اولین جلسات دادگاه همه اطلاعات خود را با توضیحات مفصل نوشت. بعدها هم مثل یک چوب تربه هر صورتی که خواستند درآمد. آدمی با معلومات بسیار و ارزش بالای فکری و ادبی  اما از حیث ایمان به راه و روش و استحکام ضعیف.» - [مجلۀ آدینه مرداد 68]

  در این موضوع اما کسی تردید ندارد که احسان طبری نابغه‌ای بود که اگر عمر خود را پای حزب توده نمی‌گذاشت و ۳۰ سال (از ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷) خارج از ایران به سر نمی‌برد یا در غرب روزگار می‌گذراند جایگاه علمی یا ادبی یا دانشگاهی بسیار بالاتری کسب می‌کرد در حالی که در اتحاد شوروی هم در عالی‌ترین سطح با آکادمی علوم همکاری داشت اما به هر حال عنصری سیاسی و ایدیولوژیک به حساب می‌آمد.

   ترور شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و اعلام انحلال و غیر قانونی بودن حزب توده چاره‌ای جز مخفی شدن و سپس فرار پیش پای سران حزب توده و از جمله احسان طبری نگذاشت هرچند که برخی از سران حزب که به زندان افتادند نیز موفق به فرار شدند و موضوع مستند «فرار از قصر» که به تازگی ساخته و ارکان شده همین است.

   در دوران رضاشاه احسان طبری مانند دیگر اعضای گروه ۵۳ نفر به زندان افتاد و در پی شهریور 1320 فضا تغییر کرد آن قدر که در شرکت نفت انگلیس استخدام شد و برای نشریه اخبار روز مطلب ترجمه می کرد و از این حیث می توان طبری را یکی از برجسته ترین روزنامه نگاران ایران هم دانست. اگرچه بعد از شرکت نفت روزنامه نگاری او تنها در چارچوب حزب بود و در این باره دو نظر وجود دارد: یکی قایل به روزنامه نگاری حزبی به عنوانی یک ژانر در ژورنالیسم است و دیگر این دیدگاه که روزنامه نگار باید به دنبال واقعیت و کشف حقیقت و توصیف روایت باشد و با نگاه حزبی نمی توان و این دیگر تبلیغ است و روزنامه نگاری مستقل نیست.

     کار در شرکت نفت انگلیس با انتقاد دوستان و هم حزبی ها مواجه شد و چون اعلام کرد تنها به قصد امرار معاش و تامین زندگی است از او خواستند در خبرگزاری تاس مشغول شود و از این پس رسما حقوق بگیر حزب شد تا ماجرای ترور در سال ۱۳۲۷ هر چند کمی  قبل از آن هم تشکیلات حزب توده در شمال متلاشی شده بود.

   به شمال اشاره شد. بدنیست بدانیم مازندرانی بود و پدرش شیخ حسین طبری معمم و وکیل دادگستری و در متن ادعا نامه مدعی  العموم درباره ۵۳ نفر درباره شماره ۲۷ چنین آمده بود: «احسان الله طبری فرزند حسین. اهل ساری، مقیم تهران، خیابان عین الدوله، ۲۱ ساله، محصل دانشکده حقوق. در خانه او اوراق کمونیستی کشف شده و آنها را ترجمه کرده است. نظر به اقاریر و اعترافات صریح تردیدی در ارتکاب متهم به قیام علیه امنیت و استقلال کشور وجود ندارد و طبق ماده یک قانون سابق الذکر ( قیام علیه امنیت ملی) صدور حکم مجازات مشارالیه مورد تقاضاست.»

  دستگیری او روز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۱۶ صورت پذیرفت و دادگاه او اندک زمانی بعدتر تشکیل و به سه سال و نیم حبس محکوم شد و اگر رضاشاه برکنار و تبعید نشده بود هم البته باز آزاد می شد منتها در این صورت فضای سیاسی دیگر مساعد نبود حال آن که طی ۵ سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ فضا برای فعالیت حزب توده و ترویج مارکسیسم بسیار مساعد شده بود.

  انورخامه ای از دیگر اعضای ۵۳ نفر درباره هوش و نبوغ و قدرت یادگیری احسان طبری گفته بود: «در زندان با یک یهودی آشنا شد که مهاجر فراری بود که پدرش از شوروی اخراج شده به ترکیه رفته بود و از آنجا به فلسطین تبعید شد و در مرز انگلیسی ها به ایران تحویل داده بودند و تا ۱۳۲۰ در زندان بود و سلول او درست مقابل احسان طبری قرار داشت. با هم قرار گذاشتند او به طبری ترکی استانبولی بیاموزد و طبری هم به او فارسی. تنها دو ماه بعد طبری که از زندان آزاد شد خواندن و نوشتن ترکی استانبولی را به خوبی فراگرفته بود در حالی که ‌آن یهودی همچنان تنها چند کلمه فارسی یاد گرفته بود!»

   بالاترین استعداد احسان طبری در زبان آموزی بود تا جایی که گفته شده به ۱۰ زبان مسلط یا دست کم با آنها در حد خواندن آشنا بود چندان که می توانست به جز فارسی، انگلیسی و عربی و فرانسه و آلمانی را بخواند و نیز روسی و ترکی و لاتین و اوستایی و پهلوی را!

  چنین استعداد و نبوغی به شوروی رفت و در مدرسه عالی حزب در مسکو تاریخ خواند و از فلسفه هم غافل نبود و عنوان پایان نامه او فلسفه ابن سینا بود. ۱۰ سالی در مسکو بود و بعد از بهبود روابط شاه با شوروی از طبری خواستند به لایپزیک آلمان شرقی برود.

  در دوران دولت ملی مصدق و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و نیز انقلاب ۵۷ در ایران نبود و بعد از پیروزی انقلاب و در پی ۳۰ سال به ایران برگشت و ترجیح داد به امور فرهنگی و انتشاراتی و مطبوعاتی حزب توده برسد و مانند نورالدین کیانوری زیاد در چشم رسانه ها نباشد.

  با این حال در تابستان ۱۳۵۸ کاندیدای انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی شد که نام رسمی آن مجلس بررسی نهایی  پیش نویس قانون اساسی شد. حضور سران حزب توده و روشنفکران سکولار در آن انتخابات سبب شد روحانیت و حزب جمهوری اسلامی و نیروهای ملی مذهبی ائتلاف کنند و همان فهرست ۱۰ نفره برنده شد: آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله منتظری، دکتر بهشتی، آیت‌الله موسوی اردبیلی، دکتر گلزاده غفوری، ابوالحسن بنی‌صدر، مهندس عزت‌الله سحابی، شیبانی، علی‌محمد عرب و منیره گرجی. ائتلافی که تنها در مخالفت با سکولارها و توده ای ها و مجاهدین خلق متحد بودند و بعد بین خودشان اختلاف فراوان افتاد.



  حضور کارگر گمنامی به نام علی محمد عرب در لیست ائتلاف حزب جمهوری اسلامی باعث شد او یک میلیون و ۳۰۵ هزار و ۱۲۶ رای بیاورد و نفر دهم شود در حالی که روشن فکر مشهوری چون دکتر علی اصغر حاج سید جوادی یک میلیون رای کمترآورد: ۲۹۸ هزار و ۳۶۰ رای (چند صد رای بیشتر از مسعود رجوی که نفر دوازدهم شد).



  در این فضا احسان طبری هم ۴۷ هزار و 225 رأی آورد که نشان می داد وزن اجتماعی حزب بوده در فضای بعد از انقلاب چقدر است و جالب این که از خود نورالدین کیانوری دبیر کل حزب توده بیشتر چون او ۳۲ هزار و ۶۲۷ رای آورده بود و این نشان می‌داد رأی به طبری تنها سیاسی نبوده و به خاطر شخصیت علمی و ادبی او هم بوده است.

  با این که حزب توده خود را با انقلاب همراه و موافق نشان می داد و از حذف لیبرال‌ها و جهت گیری ضد آمریکایی آن خرسند بود اما در همان اوایل دهه ۶۰ سراغ آنان هم رفتند و غالب رهبران تن به اعتراف دادند و معدودی چون هوشنگ ابتهاج (سایه) بعد یک سال به خاطر اشتهار ادبی بی اعتراف و برنامه تلویزیونی آزاد شدند. بقیه چند سال در زندان بودند و بعد به خانه های امن انتقال یافتند هر چند در مواردی با حکم اعدام هم روبه رو شدند چندان که تکان دهنده ترین بخش مستند «فرار از زندان» اعدام یک نفر ده ها سال بعد از فرار مشهور و در همان دهه ۶۰ است.

  شهرت اصلی احسان طبری مغز متفکر مارکسیسم و حزب توده در ایران بود اما وقتی به سهولت همه خطاها را پذیرفته و در زندان کتاب «کژراهه» ‌را نوشت مثل بقیه به او جاسوس و خائن گفته نمی شد. نه توده ای‌ها و نه جمهوری اسلامی و از این نظر موقعیت متفاوتی داشت.

فردای روزی که در بیمارستان «تهران» درگذشت هم روزنامه کیهان در شمارۀ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۸ در خبری که البته به نقل از خبرگزاری جمهوری اسلامی تنظیم شده بود او را تنها با همان نام و نام خانوادگی معرفی کرد و اشاره ای به آن همه پیشینه حزبی و سیاسی و فرهنگی و علمی نکردند و تنها نوشتند احسان طبری درگذشت.

      رییس بعدی کیهان - حسین شریعتمداری- اما که ساعت‌ها در زندان با او گفت‌و‌گو کرده بود سال ها بعد درباره او گفت:

    «حضرت امام خیلی پی‌گیر وضعیت احسان بود و ان‌شاء الله خدا بیامرزدش . وقتی که از مارکسیسم برگشت و خبر به امام رسید حضرت امام فرمودند آزاد شود. احسان هیچ نیاز نداشت وانمود کند از مارکسیسم برگشته و مسلمان شده چون در جرایم خاص حزب توده دخالتی نداشت و اگر هم فرض کنیم قصد تظاهر داشت تظاهر هم حدی دارد نه این که یک دفعه مارکسیسم را از بنیان تکان دهد. به مجرد پخش سخنان او از تلویزیون ایران همه کُپ کردند و رادیو بلگراد گفت به خاطر تزریق آمپول است و باور نمی کردند. چون این احسان بود که سخن می گفت. کسی که تمام کتاب های خود را مخدوش اعلام کرد و کژراهه را نوشت و مبانی مارکسیسم را زیر سوال برد در حالی که می توانست این کارها را نکند و بعد از آزادی دیگر ننویسد. به خاطر همین با خیال راحت می گویم  مرحوم احسان طبری خدمت بزرگی به نظام اسلامی کرد.»

   کافی است به یاد آوریم آقای حسین شریعتمداری درباره برخی از برجسته‌ترین صاحب منصبان نظام جمهوری اسلامی در گذشته و حتی روحانیون بلندمرتبه هم به تصریح یا تلویح از تعبیر «خیانت» استفاده می‌کند ولی درباره احسان طبری برجسته ترین تئوریسین مارکسیسم در ایران می گوید «خدمت بزرگی به نظام اسلامی کرد.»

    از این رو شاید اگر حسین شریعتمداری چند سال قبل رییس کیهان شده بود درباره تئوریسین برجسته و سابق مارکسیسم و مغز متفکر حزب توده و عضو ارشد آکادمی علوم اتحاد شوروی این تیتر را بر صفحه اول روزنامه می نشاند: «خدمت‌گزار بزرگ نظام اسلامی درگذشت.»

  آقای شریعتمداری البته به عنوان روزنامه نگار طرف گفت‌و‌گو با احسان طبری نبود. از این رو بی‌مناسبت نیست توصیف دو نفر دیگر را هم بیاوریم. یکی محمود اعتماد‌زاده (به آذین) که خود در موج اولیه دستگیری سران حزب توده در سال 63 به زندان افتاد و نوشت: ««پیر و شکسته شده و دست راستش بر اثر سکته رخوتی دارد. زبانش کمی کند است و گوشش سنگین و در آن بیرون نیز همسرش آذرخانم با سرطان می‌جنگد! خبر رسید که همسرِ طبری درگذشته است. پیرمردِ تنها، گاه بی مقدمه و بی صدا اشک می‌ریزد».

   یکی از معدود روزنامه نگاران مشهور غربی که موفق به دیدار با احسان طبری شد خانم لورانس دئونا روزنامه‌نگار سوییسی بود که در همان سال ۱۳۶۳در زندان قصر با او ملاقات کرد و در کتابی با همین عنوان خاطرات ملاقات با طبری در زندان که 4 سال بعد منتشر شد نوشت:

   «سرانجام معجزه روی داد در مقابل من درهای زندان باز و بسته می‌شوند. طبری آنجاست. مبهوت از نور فلاش‌ها، سراپا ایستاده خمیده، لاغر، با پوست مرطوب و براق، شکسته‌تر از سن و سالش. اگرچه گفت‌و‌گو چند دقیقه بیش به طول نینجامید اما من هرگز فراموش نمی‌کنم که یک متفکر کمونیست به شما بگوید آری خانم! این طور است من پذیرفته‌ ام. من ایدئولوژی سیاسی و اجتماعی اسلام را پذیرفته‌ام...»

 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: زائری: 40 سال قبل قرار بود احسان طبری و آریانپور بیایند و در دانشکده الهیات مارکسیسم را تدریس کنند و اکنون در چهلمین سالگرد انقلاب من از روضه‌خوانی و منبر امام حسین منع می‌شوم!/ گفته بودم حجاب اجباری در دین نیامده نامه احسان طبری از زندان به دکتر سروش: "همسانی عقیدتی میان ما (البته از سمت من) نزدیک به حصول است"

دیگر خبرها

  • تصویرنگاری نرم از مداخله‌گرایی آمریکا
  • کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!
  • شرایط جسمی و روانی زنان باید مورد توجه ویژه باشد
  • پیروزی بدون جنگ
  • خیز اصلاح طلبان رادیکال به سوی خیابان به بهانه طرح نور/ روزنامه آرمان ملی: مسئله مذاکره با آمریکا و حجاب باید حل شود!
  • روزنامه نگاری با قدرت تیتر
  • دومی و ششمی تیم‌های ملی امید مردان و زنان در مسابقات شطرنج شهرهای آسیا
  • طرحی برای رسانه‌های فردای ایران
  • کیهان: ما محترمانه حجاب سر زنان می کنیم اما رضا شاه با ضرب و شتم حجابشان را برمی داشت
  • احسان طبری؛ تئوریسین برجسته چگونه از مارکسیسم برگشت و «خدمت‌گزار بزرگ نظام اسلامی» شد